دهی بر ظالمان ثروت ،به عاشق خون مجنونش
به امیدت نشست هرکس،کشی اورا به خاروخس
ولی گربی خیالت شد؛دهی صدها معجونش
به امیدت چه ها کردیم؛اگرچه در دل دردیم
رهایش کرده میگویی ،که دارد میدهد جونش
خداییت کجا رفته؛تو بودی در دل خسته
تو لذت میبری از چه؛که چشم پر گشته از خونش
به نامردان بی ایمان،دهی صدهاهزاران جان
گرفت گر دست تو هرکس؛زنی با چوب خود شونش
خدایا دردی از دل بود،بگفتم گرچه مشکل بود
نمیخواهم کسی گوید که شیطان کرده افسونش
شعر...برچسب : نویسنده : 6rozehazarf بازدید : 188